BD یا اختلال دو قطبی

اختلال دو قطبی یک بیماری مزمن سلامت روان است که با نوسانات شدید خلق و خو از دوره های شیدایی یا نیمه شیدایی تا افسردگی شناخته می شود. این تغییرات چشمگیر در انرژی تفکر و رفتار فرد بر زندگی روزمره او تأثیر عمیقی می گذارد و نیازمند تشخیص دقیق و درمان تخصصی توسط روانپزشک یا روانشناس است.
این اختلال که پیش تر به عنوان افسردگی شیدایی نیز شناخته می شد فراتر از تغییرات خلقی طبیعی است و می تواند توانایی فرد برای عملکرد در محیط کار تحصیل و روابط اجتماعی را مختل کند. درک صحیح این بیماری و تفاوت های آن با سایر اختلالات خلقی و شخصیتی برای مدیریت مؤثر و بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا حیاتی است.
علائم در دوران شیدایی دوقطبی
دوره شیدایی در اختلال دو قطبی با یک حالت خلقی غیرعادی و مداوم بالا گسترش یافته یا تحریک پذیر مشخص می شود که حداقل یک هفته طول می کشد و تقریباً در تمام طول روز وجود دارد. در این دوره انرژی فرد به طرز چشمگیری افزایش می یابد و نیاز به خواب به شدت کاهش پیدا می کند به طوری که ممکن است فرد برای روزها بدون احساس خستگی بیدار بماند.
افکار به سرعت در ذهن جاری می شوند و تمرکز روی یک موضوع خاص دشوار می شود که به آن پرش افکار گفته می شود. افراد در دوران شیدایی ممکن است احساس خودبزرگ بینی یا اعتماد به نفس بیش از حد داشته باشند و به فعالیت های پرخطر و لذت بخش بدون در نظر گرفتن عواقب آن مانند خریدهای بی رویه قمار یا رفتارهای جنسی پرخطر روی آورند. گفتار نیز ممکن است سریع پرفشار و غیرقابل قطع باشد.
نیمه شیدایی شکل خفیف تری از شیدایی است که علائم مشابهی دارد اما شدت آن کمتر است و معمولاً به اندازه ای شدید نیست که منجر به اختلال جدی در عملکرد اجتماعی یا شغلی شود یا نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشد. این دوره حداقل چهار روز طول می کشد و با تغییر واضحی در عملکرد فرد که توسط دیگران قابل مشاهده است همراه است. هر دو حالت شیدایی و نیمه شیدایی با دوره های افسردگی عمده در اختلال دو قطبی همراه می شوند.
اختلال شخصیت مرزی و دو قطبی
اختلال شخصیت مرزی (BPD) و اختلال دو قطبی (BD) هر دو از جمله اختلالات سلامت روان هستند که با نوسانات خلقی و رفتارهای تکانشی مشخص می شوند. این شباهت ها گاهی اوقات منجر به تشخیص اشتباه یا تأخیر در تشخیص صحیح می شود. با این حال علی رغم برخی همپوشانی ها در علائم این دو اختلال از نظر ماهیت علت الگوهای علائم و روش های درمانی تفاوت های اساسی دارند.
اختلال دو قطبی یک اختلال خلقی است که عمدتاً بر تغییرات غیرعادی و پایدار در خلق و خو انرژی و سطح فعالیت تمرکز دارد و دوره های مشخص شیدایی و افسردگی را شامل می شود. در مقابل اختلال شخصیت مرزی یک اختلال شخصیتی است که با بی ثباتی فراگیر در روابط بین فردی خودانگاره عواطف و تکانشگری مشخص می شود.
در حالی که هر دو اختلال می توانند با آشفتگی عاطفی همراه باشند بی ثباتی در روابط شخصی عاطفی یکی از ویژگی های اصلی اختلال شخصیت مرزی است که به طور معمول در اختلال دو قطبی به این شدت دیده نمی شود. امکان ابتلای همزمان به هر دو اختلال نیز وجود دارد که تشخیص و درمان را پیچیده تر می کند و نیازمند یک برنامه درمانی شخصی سازی شده است.
تفاوت اختلال شخصیت دو قطبی و مرزی
تفاوت های کلیدی بین اختلال شخصیت مرزی و اختلال دو قطبی در چندین جنبه مهم قابل مشاهده است. کیفیت نوسانات خلقی در این دو اختلال متفاوت است؛ در اختلال دو قطبی افراد دوره های مشخص شیدایی (یا نیمه شیدایی) و افسردگی را تجربه می کنند در حالی که در اختلال شخصیت مرزی نوسانات خلقی بیشتر شامل درد عاطفی شدید احساس پوچی ناامیدی و خشم است و کمتر شامل شادی یا سرخوشی واقعی می شود.
از نظر زمان بندی تغییرات خلقی در اختلال شخصیت مرزی اغلب کوتاه مدت هستند و ممکن است تنها چند ساعت طول بکشند در حالی که نوسانات خلقی در اختلال دو قطبی معمولاً برای روزها هفته ها یا حتی ماه ها ادامه دارد. علت تغییرات خلقی نیز متفاوت است؛ در اختلال شخصیت مرزی تغییرات خلقی معمولاً در واکنش به عوامل استرس زای محیطی یا درگیری های بین فردی رخ می دهد اما در اختلال دو قطبی دوره های شیدایی و افسردگی ممکن است بدون محرک های بیرونی مشخصی آغاز شوند و بیشتر به تغییرات بیولوژیکی و ژنتیکی مرتبط هستند.
همچنین سابقه خانوادگی می تواند به تمایز کمک کند؛ اختلالات خلقی مانند اختلال دو قطبی بیشتر از اختلال شخصیت مرزی از طریق اعضای خانواده منتقل می شوند. تغییرات خواب به ویژه کاهش نیاز به خواب اغلب نشانه اولیه اختلال دو قطبی است در حالی که الگوهای خواب کمتر تحت تأثیر اختلال شخصیت مرزی قرار می گیرند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی چالش های متمایزتری در تعامل با دیگران دارند و اغلب سابقه روابط عاطفی ناموفق یا فقدان دوستان نزدیک و قابل اعتماد را تجربه می کنند. در نهایت رفتارهای خودآزاری مانند بریدن در اختلال شخصیت مرزی شایع تر است.
اختلال دو قطبی یک اختلال خلقی با دوره های شیدایی و افسردگی طولانی مدت است در حالی که اختلال شخصیت مرزی یک اختلال شخصیتی با بی ثباتی عاطفی و رفتاری واکنشی به استرس های محیطی و نوسانات خلقی کوتاه مدت است.
علائم اختلال شخصیت مرزی
اختلال شخصیت مرزی با الگوی فراگیر بی ثباتی در روابط بین فردی خودانگاره عواطف و تکانشگری مشخص می شود که از اوایل بزرگسالی شروع شده و در زمینه های مختلف وجود دارد. افراد مبتلا به این اختلال اغلب ترس شدیدی از رها شدن دارند و برای جلوگیری از آن تلاش های دیوانه وار می کنند حتی اگر این ترس واقعی نباشد.
روابط آنها معمولاً ناپایدار و شدید است و بین ایده آل سازی و بی ارزش سازی نوسان می کند. خودانگاره آنها نیز ناپایدار است و ممکن است به طور ناگهانی تغییر کند که منجر به احساس پوچی مزمن می شود. تکانشگری در حداقل دو حوزه که به طور بالقوه برای خود آسیب زا هستند مانند سوءمصرف مواد رانندگی بی پروا پرخوری یا رفتارهای جنسی بی پروا شایع است.
رفتارهای خودآزاری مکرر یا تهدید به خودکشی و همچنین بی ثباتی عاطفی به دلیل واکنش پذیری خلقی شدید از دیگر علائم رایج هستند. خشم شدید و نامناسب که کنترل آن دشوار است مانند عصبانیت های مکرر و افکار پارانوئید موقت یا علائم تجزیه در پاسخ به استرس شدید نیز مشاهده می شود. این علائم می توانند به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی فرد و اطرافیانش تأثیر بگذارند.
دوپاره سازی
دوپاره سازی یا Splitting یکی از مکانیسم های دفاعی ناخودآگاه است که به طور مشخص در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مشاهده می شود. این اصطلاح به ناتوانی فرد در داشتن دیدگاه های عاطفی مخالف و یکپارچه در رابطه با خود و دیگران اشاره دارد. به عبارت دیگر فرد قادر نیست جنبه های مثبت و منفی یک فرد (از جمله خودش) را به طور همزمان ببیند و آنها را در یک تصویر منسجم ادغام کند.
در نتیجه افراد یا موقعیت ها به طور کامل خوب یا کاملاً بد دیده می شوند بدون هیچ منطقه خاکستری. این پدیده اغلب به عنوان یک مکانیسم مقابله ای برای مدیریت ترس شدید از رها شدن و اضطراب ناشی از روابط ناپایدار عمل می کند. دوپاره سازی می تواند منجر به تغییرات سریع و شدید در نگرش نسبت به دیگران شود؛ یک فرد ممکن است در یک لحظه به شدت ایده آل سازی شود و در لحظه بعدی به شدت بی ارزش و شیطانی قلمداد شود بدون اینکه دلایل منطقی برای این تغییر ناگهانی وجود داشته باشد. این مکانیسم دفاعی به مشکلات در روابط بین فردی و رفتارهای تکانشی دامن می زند.
تشخیص اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی
تشخیص اختلال شخصیت مرزی و اختلال دو قطبی به دلیل همپوشانی برخی علائم یک فرآیند پیچیده است که نیازمند ارزیابی دقیق توسط یک متخصص سلامت روان مانند روانپزشک یا روانشناس بالینی است. این فرآیند شامل مصاحبه های بالینی جامع بررسی سابقه پزشکی و روانپزشکی فرد و خانواده او و مشاهده رفتارهای فرد می شود.
روانپزشک از معیارهای تشخیصی مشخص شده در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر شده است برای افتراق این دو اختلال استفاده می کند. در اختلال دو قطبی تشخیص بر اساس تجربه یک دوره شیدایی (یا هیپومانیا) و دوره های افسردگی عمده صورت می گیرد در حالی که در اختلال شخصیت مرزی تمرکز بر الگوهای بی ثباتی در روابط خودانگاره عواطف و تکانشگری است.
تفاوت های ظریف تشخیصی شامل مدت زمان نوسانات خلقی (هفته ها/ماه ها در دو قطبی در مقابل ساعت ها/روزها در شخصیت مرزی) وجود سابقه خانوادگی اختلالات خلقی تأثیر بر الگوهای خواب و ماهیت مشکلات در روابط بین فردی است. تشخیص دقیق برای تعیین مؤثرترین برنامه درمان و بهبود نتایج درمانی بسیار حائز اهمیت است.
تست های روانشناسی
برای کمک به تشخیص افتراقی و ارزیابی جامع تر وضعیت روانی فرد متخصصان سلامت روان ممکن است از تست های روانشناسی استاندارد استفاده کنند. این تست ها ابزارهای ارزشمندی هستند که اطلاعات عینی و کمی در مورد ویژگی های شخصیتی الگوهای فکری و علائم روانشناختی ارائه می دهند و می توانند به تکمیل ارزیابی بالینی کمک کنند.
از جمله تست های معتبر و پرکاربرد می توان به پرسشنامه چندمحوری بالینی میلون (MCMI-IV) اشاره کرد که به ارزیابی الگوهای شخصیتی و اختلالات بالینی کمک می کند. تست روانشناسی MMPI-2 (آزمون چندوجهی شخصیتی مینه سوتا) نیز یکی از مهم ترین و معتبرترین آزمون ها در زمینه شخصیت و آسیب شناسی روانی است که الگوهای شخصیتی و بالینی را می سنجد. همچنین تست نئو (NEO PI-R) برای ارزیابی جامع از چگونگی شخصیت بزرگسالان و سنجش پنج عامل اصلی شخصیت (پنج بزرگ) مورد استفاده قرار می گیرد.
این تست ها به تنهایی برای تشخیص قطعی کافی نیستند بلکه به عنوان بخشی از یک ارزیابی جامع که شامل مصاحبه بالینی و بررسی سابقه فرد است به کار می روند. نتایج این آزمون ها به روانپزشک و روانشناس کمک می کند تا تصویر کامل تری از وضعیت روانی فرد به دست آورند و برنامه ریزی درمانی مناسب تری را انجام دهند.
درمان اختلال دو قطبی
درمان اختلال دو قطبی یک فرآیند پیچیده و مادام العمر است که هدف آن کنترل نوسانات خلقی کاهش شدت و دفعات دوره های شیدایی و افسردگی و بهبود کیفیت زندگی فرد است. رویکرد درمانی معمولاً ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی است که توسط روانپزشک و روانشناس هدایت می شود. دارو درمانی هسته اصلی مدیریت اختلال دو قطبی را تشکیل می دهد.
تثبیت کننده های خلق مانند لیتیوم و داروهای ضد تشنج (مانند والپروات و لاموتریژین) از جمله داروهای اصلی هستند که برای تثبیت خلق و خو و جلوگیری از نوسانات شدید استفاده می شوند. داروهای ضد روان پریشی نسل دوم نیز اغلب برای کنترل علائم شیدایی شدید و علائم روان پریشی که ممکن است در دوره های شیدایی یا افسردگی رخ دهد تجویز می شوند. در برخی موارد داروهای ضد افسردگی ممکن است برای درمان دوره های افسردگی شدید استفاده شوند اما معمولاً همراه با یک تثبیت کننده خلق تجویز می شوند تا خطر تحریک شیدایی را کاهش دهند.
روان درمانی نیز نقش حیاتی در مدیریت اختلال دو قطبی ایفا می کند. درمان شناختی-رفتاری (CBT) به افراد کمک می کند تا الگوهای فکری منفی و رفتارهای ناسازگار را شناسایی و تغییر دهند. آموزش روانی (Psychoeducation) به فرد و خانواده اش در مورد ماهیت بیماری علائم محرک ها و اهمیت پایبندی به درمان اطلاعات می دهد. درمان گروهی و اجتماعی و درمان متمرکز بر خانواده (Family-Focused Therapy) نیز می توانند در بهبود مهارت های مقابله ای و روابط خانوادگی مؤثر باشند. در موارد شدید افسردگی مقاوم به درمان تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال (TMS) نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرد که با تحریک مغز از طریق امواج مغناطیسی به بهبود علائم افسردگی کمک می کند.
درمان اختلال دو قطبی ترکیبی از دارو درمانی (تثبیت کننده های خلق ضد روان پریشی) و روان درمانی (CBT آموزش روانی) است تا نوسانات خلقی را کنترل کرده و کیفیت زندگی فرد را بهبود بخشد.
درمان اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی
همانطور که پیش تر اشاره شد غیر معمول نیست که اختلال شخصیت مرزی و اختلال دو قطبی به طور همزمان در یک فرد تشخیص داده شوند. تحقیقات نشان می دهد که حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد از افراد مبتلا به اختلال دو قطبی همزمان به اختلال شخصیت مرزی نیز مبتلا هستند. این همبودی پیچیدگی های بیشتری را در روند تشخیص و درمان ایجاد می کند و نیازمند رویکردی جامع و یکپارچه است.
موثرترین درمان برای این اختلالات یک برنامه درمانی شخصی سازی شده است که با علائم نیازهای شخصی و سبک زندگی فرد مطابقت دارد. این برنامه باید هر دو اختلال را به طور همزمان مورد توجه قرار دهد زیرا درمان یکی بدون در نظر گرفتن دیگری ممکن است به نتایج مطلوب منجر نشود. همکاری نزدیک بین روانپزشک و روانشناس برای هماهنگی دارو درمانی و روان درمانی ضروری است.
هدف از درمان همزمان کاهش شدت علائم هر دو اختلال بهبود عملکرد کلی فرد در زندگی روزمره و افزایش مهارت های مقابله ای او است. آموزش روانی در این زمینه اهمیت ویژه ای دارد زیرا به فرد و خانواده اش کمک می کند تا تفاوت ها و همپوشانی های این دو اختلال را درک کنند و به طور فعال در فرآیند درمان مشارکت داشته باشند. مدیریت سبک زندگی شامل خواب منظم ورزش و رژیم غذایی سالم نیز نقش مکملی در بهبود وضعیت سلامت روان دارد.
درمان اختلال شخصیت مرزی
روان درمانی به عنوان اولین و موثرترین درمان برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی شناخته می شود. هدف اصلی روان درمانی در این اختلال کمک به فرد برای مدیریت هیجانات شدید کاهش تکانشگری بهبود روابط بین فردی و توسعه یک حس پایدار از خود است. انواع مختلفی از روان درمانی با پشتیبانی تجربی در اختلال شخصیت مرزی مورد استفاده قرار می گیرند.
رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) یکی از شناخته شده ترین و مؤثرترین رویکردهای درمانی برای اختلال شخصیت مرزی است. DBT بر مدیریت هیجانی تحمل پریشانی اثربخشی بین فردی و ذهن آگاهی تمرکز دارد و به افراد کمک می کند تا مهارت های جدیدی برای مقابله با چالش های زندگی بیاموزند. درمان مبتنی بر ذهنیت (MBT) نیز رویکرد دیگری است که بر بهبود توانایی فرد برای درک بهتر آنچه در ذهن خود و دیگران اتفاق می افتد تمرکز دارد که به آن ذهنیت گفته می شود.
تأثیر داروها برای اختلال شخصیت مرزی کمتر از روان درمانی اثبات شده است و معمولاً به عنوان درمان اصلی در نظر گرفته نمی شوند. با این حال در برخی موارد روانپزشک ممکن است داروهایی را برای درمان علائم خاص مانند نوسانات خلقی شدید افسردگی اضطراب یا سایر اختلالات روانی همزمان (مانند اختلال دو قطبی) توصیه کند. این داروها می توانند شامل تثبیت کننده های خلق داروهای ضد افسردگی یا داروهای ضد روان پریشی باشند. تنظیم سبک زندگی که خلق و خوی متعادل را تقویت می کند و تمرین عادات مراقبت از خود مانند خواب منظم ورزش و شرکت در آموزش روانی می تواند به کنترل این وضعیت کمک کند و مکمل درمان های تخصصی باشد.
سوالات متداول
آیا اختلال دو قطبی درمان قطعی دارد؟
اختلال دو قطبی یک بیماری مزمن و مادام العمر است که درمان قطعی به معنای ریشه کن شدن کامل ندارد. با این حال با درمان مناسب و پایبندی به آن می توان علائم را به طور موثر کنترل کرد و کیفیت زندگی را بهبود بخشید. درمان معمولاً شامل دارو درمانی و روان درمانی است.
انواع اختلال دو قطبی کدامند؟
انواع اصلی اختلال دو قطبی شامل اختلال دو قطبی نوع ۱ (شامل حداقل یک دوره شیدایی کامل) اختلال دو قطبی نوع ۲ (شامل دوره های نیمه شیدایی و افسردگی عمده) و اختلال سیکلوتیمیک (شامل نوسانات خلقی خفیف تر و مزمن تر) هستند.
تفاوت اختلال دو قطبی و افسردگی چیست؟
تفاوت اصلی اختلال دو قطبی با افسردگی در وجود دوره های شیدایی یا نیمه شیدایی در اختلال دو قطبی است. در حالی که افسردگی عمده فقط شامل دوره های خلق پایین و غمگینی است اختلال دو قطبی نوسان بین این حالت افسردگی و حالت های انرژی و خلق بالای غیرعادی (شیدایی/نیمه شیدایی) را شامل می شود.
علت اختلال دو قطبی چیست؟
علت دقیق اختلال دو قطبی کاملاً مشخص نیست اما اعتقاد بر این است که ترکیبی از عوامل ژنتیکی بیولوژیکی (عدم تعادل در مواد شیمیایی مغز مانند انتقال دهنده های عصبی) و محیطی (استرس تروما) در بروز آن نقش دارند. سابقه خانوادگی قوی ترین عامل خطر است.
آیا اختلال دو قطبی ارثی است؟
بله اختلال دو قطبی یک جزء ژنتیکی قوی دارد و اغلب در خانواده ها به صورت ارثی منتقل می شود. اگر یکی از والدین یا خواهر و برادر به این اختلال مبتلا باشد خطر ابتلای فرد افزایش می یابد اگرچه ژنتیک تنها عامل نیست و عوامل دیگر نیز دخیل هستند.