تعدیل اجاره بها در قانون 76

تعدیل اجاره بها در قانون 76

تعدیل اجاره بها در قانون 76 به طور عمومی و برخلاف قانون 1356 امکان پذیر نیست مگر با توافق صریح طرفین در قرارداد یا در قالب اجرت المثل پس از پایان مدت اجاره. این قانون بر آزادی اراده طرفین و مفاد مندرج در قرارداد اجاره تاکید دارد و دادگاه ها اصولاً صلاحیت تعدیل یک طرفه اجاره بها را برای اماکن تجاری مشمول این قانون ندارند.

وکیل

مفهوم «تعدیل اجاره بها» به معنای تغییر در مبلغ اجاره در طول مدت قرارداد است که با هدف انطباق آن با شرایط اقتصادی متغیر و وضعیت بازار انجام می شود. این موضوع به ویژه در قراردادهای بلندمدت اجاره اهمیت دوچندان پیدا می کند زیرا در طول زمان ممکن است تحولات اقتصادی مانند تورم یا رکود موجب شود مبلغ اجاره ای که در ابتدا تعیین شده دیگر منصفانه یا متناسب با واقعیت های بازار نباشد. در کشور ما قوانین مختلفی به موضوع روابط موجر و مستأجر پرداخته اند که مهم ترین آن ها «قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1356» و «قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1376» هستند. تفاوت بنیادین این دو قانون به خصوص در زمینه امکان تعدیل اجاره بها و حقوق ناشی از سرقفلی یا حق کسب و پیشه از جمله چالش برانگیزترین مسائل حقوقی در حوزه املاک تجاری محسوب می شود.

برای افرادی که با اماکن تجاری سروکار دارند اعم از موجرین (مالکان) مستأجرین (صاحبان سرقفلی) مشاورین املاک و حقوقی و وکلا درک دقیق این تفاوت ها حیاتی است. قانون سال 1356 با رویکرد حمایتی از مستأجر و شناسانده شدن «حق کسب و پیشه» به دادگاه اجازه می داد در صورت درخواست هر یک از طرفین و با تشخیص کارشناس اجاره بها را تعدیل کند. اما قانون 1376 با الهام از اصل آزادی قراردادها و تاکید بر توافقات طرفین رویکرد متفاوتی در پیش گرفته است. این مقاله با هدف روشن سازی ابهامات موجود به ویژه تمایز این قانون از قانون سال 1356 به خوانندگان کمک می کند تا حقوق و تکالیف خود را در زمینه افزایش یا کاهش اجاره بها به درستی درک کرده و در مواجهه با چالش های حقوقی مرتبط بهترین تصمیمات را اتخاذ نمایند. هدف نهایی توانمندسازی خواننده با اطلاعات حقوقی دقیق و کاربردی جهت پیشگیری از اختلافات و پیگیری صحیح دعاوی احتمالی است.

مبانی قانونی: قانون روابط موجر و مستاجر 1376 و اصل عدم تعدیل

قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1376 نقطه عطفی در تنظیم روابط میان مالکین و مستأجرین محسوب می شود و تحولات مهمی را نسبت به قانون پیشین (مصوب 1356) در این حوزه به ارمغان آورد. این قانون با تأکید بر اصل «آزادی قراردادها» و «حاکمیت اراده طرفین» به ماهیت توافقی روابط اجاره ای اهمیت بسزایی می دهد. به این معنا که آنچه در قرارداد اجاره میان موجر و مستأجر توافق و امضا می شود لازم الاجرا و معتبر تلقی می گردد مگر اینکه خلاف صریح قانون یا نظم عمومی باشد.

مهم ترین رویکرد قانون 1376 در قبال قراردادهای اجاره اماکن تجاری عدم امکان تعدیل اجاره بها (افزایش یا کاهش) توسط دادگاه است. این اصل به صراحت در مواد قانونی مرتبط به ویژه در روح ماده 7 این قانون قابل استنباط است. ماده 7 بیان می دارد: «هرگاه مدت اجاره به پایان برسد و مستاجر عین مستاجره را تخلیه نکند و یا اجاره بها را نپردازد موجر می تواند با رعایت مقررات قانونی درخواست تخلیه یا مطالبه اجور معوقه را از مراجع قضایی بنماید.» این ماده و سایر مواد مرتبط نشان دهنده آن است که پس از انعقاد قرارداد و تعیین مبلغ اجاره دادگاه حق ندارد به صورت یک جانبه و بدون توافق طرفین در میزان اجاره بها دخالت و آن را تعدیل کند.

این رویکرد کاملاً در تضاد با قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1356 قرار دارد. در قانون 1356 با توجه به حمایت گسترده از مستأجرین اماکن تجاری و شناخته شدن «حق کسب و پیشه یا تجارت» برای آن ها دادگاه ها مجاز بودند در صورت درخواست هر یک از طرفین و با ارجاع به کارشناسی رسمی دادگستری مبلغ اجاره بها را متناسب با شرایط روز و نرخ های متعارف بازار تعدیل کنند. این امر به موجر این امکان را می داد که حتی در طول مدت قرارداد نیز به دلیل تغییرات اقتصادی و عدم تناسب اجاره بها با ارزش واقعی ملک درخواست افزایش اجاره را مطرح کند.

بنابراین اصل مهم و کلیدی در قانون 1376 برای اماکن دارای سرقفلی «عدم امکان تعدیل اجاره بها توسط دادگاه» است. این موضوع بدان معناست که اگر قرارداد اجاره ای بر اساس این قانون منعقد شده و حق سرقفلی نیز به مستأجر منتقل شده باشد موجر نمی تواند با طرح دعوا در دادگاه خواستار افزایش مبلغ اجاره بها شود. همچنین مستأجر نیز نمی تواند به دلیل کاهش ارزش اقتصادی یا هر دلیل دیگری تقاضای کاهش اجاره بها را از دادگاه داشته باشد. مبلغ اجاره همان است که در قرارداد قید شده و تا پایان مدت قرارداد لازم الاجرا خواهد بود.

اما تکلیف موجر و مستأجر در پایان مدت قرارداد چیست؟ در قانون 1376 پس از انقضای مدت اجاره موجر حق دارد درخواست تخلیه ملک را از مراجع قضایی نماید. در این حالت اگر مستأجر ملک را تخلیه نکند موجر می تواند دعوای تخلیه را مطرح کند. در صورتی که طرفین مایل به ادامه رابطه استیجاری باشند می توانند با توافق بر سر اجاره بهای جدید قرارداد را تمدید یا قرارداد جدیدی منعقد نمایند. این توافق بر اساس اصل آزادی قراردادها کاملاً معتبر و لازم الاجرا است و در این مرحله طرفین می توانند هر مبلغی را که توافق کنند به عنوان اجاره بهای جدید تعیین نمایند.

برای درک بهتر تفاوت های اساسی میان قانون 1356 و 1376 در خصوص تعدیل اجاره بها می توانیم به جدول زیر نگاهی بیندازیم:

ویژگی قانون روابط موجر و مستأجر 1356 (اماکن تجاری) قانون روابط موجر و مستأجر 1376 (اماکن تجاری)
اصل تعدیل اجاره بها توسط دادگاه بله (در صورت عدم توافق و درخواست طرفین) خیر (فقط با توافق طرفین)
مفهوم حق مستأجر حق کسب و پیشه یا تجارت (امکان تمدید اجاره) حق سرقفلی (با تعریف جدید و بدون امکان تمدید خودکار)
شرط تعدیل در قرارداد کمتر رایج اما در صورت وجود معتبر است. بسیار حیاتی و تنها راه قانونی برای تغییر اجاره بها.
وضعیت پس از پایان مدت مستأجر دارای حق تقدم برای تمدید اجاره (مگر موارد خاص). موجر حق درخواست تخلیه دارد. (مگر توافق بر تمدید با اجاره جدید).
مبنای تعیین اجاره بها (در صورت عدم توافق) نظر کارشناس رسمی دادگستری و قیمت متعارف روز. مبلغ توافق شده در قرارداد یا اجرت المثل ایام تصرف.

نتیجه آنکه در قانون 1376 برخلاف قانون قبلی دادگاه ها نمی توانند به صورت فعال و یک طرفه در میزان اجاره بهای اماکن تجاری دارای سرقفلی دخالت کنند. این موضوع اهمیت تنظیم دقیق و آینده نگرانه قراردادهای اجاره را بیش از پیش آشکار می سازد.

استثنائات و شرایط خاص: چه زمانی تعدیل اجاره بها در قانون 1376 ممکن است؟

با وجود اصل عدم امکان تعدیل قضایی اجاره بها در قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1376 این به معنای عدم وجود هرگونه راهکاری برای تغییر مبلغ اجاره نیست. در واقع دو وضعیت اصلی وجود دارد که در آن ها تغییر در اجاره بها امکان پذیر می شود هرچند این تغییرات با مفهوم «تعدیل قضایی» در قانون 1356 متفاوت است:

الف) توافق صریح طرفین در قرارداد اولیه یا الحاقیه

مهمترین و اصلی ترین راهکار برای تغییر مبلغ اجاره بها در قراردادهای مشمول قانون 1376 پیش بینی و توافق صریح طرفین در متن قرارداد اجاره است. بر اساس اصل حاکمیت اراده و آزادی قراردادها که سنگ بنای قانون 1376 را تشکیل می دهد موجر و مستأجر می توانند در هنگام تنظیم قرارداد اجاره اولیه یا در طول مدت قرارداد با تنظیم یک الحاقیه شروطی را برای تعدیل (افزایش یا کاهش) اجاره بها در نظر بگیرند.

این شروط می توانند اشکال گوناگونی داشته باشند که برخی از رایج ترین آن ها عبارتند از:

  1. بر اساس نرخ تورم رسمی: طرفین توافق می کنند که اجاره بها هر ساله یا در دوره های مشخص (مثلاً هر دو سال یکبار) بر اساس نرخ تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران یا مرکز آمار ایران افزایش یا کاهش یابد. معمولاً درصد مشخصی از نرخ تورم (مثلاً 70% یا 100% نرخ تورم) مبنا قرار می گیرد.
  2. بر اساس شاخص بانک مرکزی: ممکن است طرفین به جای نرخ تورم عمومی از شاخص های دیگری که توسط بانک مرکزی (مانند شاخص قیمت مصرف کننده) اعلام می شود برای تعدیل استفاده کنند.
  3. درصد ثابت سالانه یا چندساله: راهکار ساده تر و شفاف تر توافق بر سر یک درصد ثابت افزایش سالانه (مثلاً 10% افزایش در هر سال) یا افزایش درصدی ثابت پس از گذشت یک دوره مشخص است. این روش ابهامات کمتری ایجاد می کند.
  4. فرمول توافقی دیگر: طرفین می توانند هر فرمول یا مکانیزم دیگری را که برایشان منطقی و منصفانه به نظر می رسد برای تعدیل اجاره بها در قرارداد درج کنند مانند نسبت به قیمت ملک یا نسبت به میانگین اجاره بهای مغازه های مشابه در منطقه.

تأکید بر لزوم صراحت و وضوح شرط تعدیل: برای جلوگیری از هرگونه ابهام و اختلاف در آینده ضروری است که شرط تعدیل به صورت کاملاً صریح و بدون ابهام در قرارداد ذکر شود. باید مشخص شود که تعدیل در چه بازه زمانی (مثلاً هر سال پس از انقضای سال اول) بر اساس چه معیاری (مثلاً شاخص تورم اعلامی توسط کدام مرجع) و به چه میزان (مثلاً سقف یا کف مشخص) انجام خواهد شد. عدم وضوح در این شروط می تواند منجر به اختلافات حقوقی پیچیده ای شود.

ب) ادامه رابطه استیجاری پس از انقضای مدت و عدم توافق بر اجاره جدید: اجرت المثل ایام تصرف

یک وضعیت دیگر که در آن مبلغ پرداختی توسط مستأجر برای استفاده از ملک تجاری می تواند تغییر کند حالتی است که مدت قرارداد اجاره به پایان رسیده اما مستأجر همچنان به تصرف ملک ادامه می دهد و موجر نیز از او درخواست تخلیه نکرده یا توافقی برای تمدید قرارداد با اجاره بهای جدید صورت نگرفته است. در چنین شرایطی مبلغی که مستأجر باید بپردازد دیگر «اجاره بها» به مفهوم قراردادی نیست بلکه به آن «اجرت المثل ایام تصرف» گفته می شود.

مفهوم اجرت المثل ایام تصرف: اجرت المثل به معنای بهای عرفی و عادلانه استفاده از ملک است که مستأجر بدون قرارداد صریح (پس از پایان مدت اجاره) یا بدون اذن مالک از آن بهره برداری می کند. در واقع این مبلغ معوض استفاده از منافع ملک در دورانی است که قرارداد اجاره منقضی شده اما تصرف مستأجر ادامه دارد. مطالبه اجرت المثل توسط موجر یک دعوای مستقل محسوب می شود.

نحوه مطالبه اجرت المثل: در این حالت موجر می تواند با طرح دعوایی تحت عنوان «مطالبه اجرت المثل ایام تصرف» به طرفیت مستأجر خواستار دریافت این مبلغ شود. دادگاه پس از دریافت دادخواست موضوع را به کارشناس رسمی دادگستری ارجاع می دهد. کارشناس با بررسی عوامل مختلفی نظیر موقعیت ملک مساحت کاربری وضعیت فیزیکی امکانات نرخ اجاره بهای مشابه در منطقه و شرایط روز اقتصادی مبلغ اجرت المثل را تعیین و به دادگاه اعلام می کند. دادگاه بر اساس نظر کارشناس (و در صورت عدم اعتراض موجه طرفین یا با ارجاع به هیئت کارشناسی) حکم به پرداخت اجرت المثل صادر خواهد کرد.

تفاوت ماهیتی اجرت المثل با اجاره بها و تعدیل آن:

اجرت المثل ایام تصرف با «اجاره بها» و «تعدیل اجاره بها» تفاوت ماهوی دارد. اجاره بها مبلغی است که با توافق طرفین در یک قرارداد معتبر (عقد اجاره) تعیین می شود در حالی که اجرت المثل بهای عرفی استفاده از ملک است که پس از انقضای قرارداد و ادامه تصرف مستأجر تعیین می گردد. اجرت المثل توسط دادگاه و با نظر کارشناس تعیین می شود و این تعیین به معنای تعدیل اجاره بهای یک قرارداد جاری نیست بلکه تعیین بهای استفاده از ملک در شرایطی است که قراردادی برای آن مدت وجود ندارد.

بنابراین در قانون 1376 اگرچه امکان تعدیل اجاره بها به صورت قضایی وجود ندارد اما راهکارهایی مانند پیش بینی شرط تعدیل در قرارداد و یا مطالبه اجرت المثل پس از پایان مدت اجاره و عدم توافق برای تمدید به طرفین اجازه می دهد تا در شرایط خاص و با رعایت موازین قانونی مبلغ پرداختی برای استفاده از ملک تجاری را متناسب با وضعیت روز تنظیم کنند.

سرقفلی و رابطه آن با تعدیل اجاره بها در قانون 1376

یکی از مفاهیم کلیدی در مبحث اجاره اماکن تجاری به خصوص در مورد قانون روابط موجر و مستأجر 1376 مفهوم «سرقفلی» است. لازم است پیش از هر چیز تفاوت این مفهوم را با «حق کسب و پیشه یا تجارت» که در قانون 1356 مطرح بود درک کنیم.

در قانون 1356 «حق کسب و پیشه یا تجارت» به حقی اطلاق می شد که به دلیل فعالیت مستأجر در ملک تجاری و جلب مشتری و اعتبار برای او ایجاد می گردید و در زمان تخلیه موجر موظف به پرداخت آن بود. این حق عملاً به مستأجر نوعی ثبات و امکان تمدید اجاره را می داد و در صورت عدم توافق بر اجاره بهای جدید دادگاه می توانست اجاره را تعدیل کند.

اما در قانون 1376 «حق سرقفلی» به معنای متفاوت و محدودتری تعریف شده است. در این قانون سرقفلی عبارت است از مبلغی که مستأجر در ابتدای اجاره در ازای حق تقدم برای اجاره محل کسب یا حق انتقال منافع به غیر یا صرفاً برای از بین بردن حق مالک برای تخلیه در صورت عدم تمدید به موجر می پردازد. این سرقفلی با رضایت و توافق موجر منتقل می شود و ماهیتی کاملاً قراردادی دارد. برخلاف حق کسب و پیشه سرقفلی در قانون 1376 لزوماً به معنای حق تمدید خودکار اجاره نیست و موجر پس از پایان مدت اجاره می تواند درخواست تخلیه نماید مگر اینکه در قرارداد شرایط دیگری پیش بینی شده باشد.

با این تعریف پرسش اصلی این است که آیا وجود حق سرقفلی مانع افزایش اجاره بها توسط موجر می شود؟ پاسخ به صورت یک طرفه «خیر» است اما با جزئیات. همانطور که پیشتر گفته شد در قراردادهای مشمول قانون 1376 دادگاه به طور یک جانبه نمی تواند اجاره بها را تعدیل کند. بنابراین صرف وجود حق سرقفلی مانع از آن نمی شود که موجر (در پایان مدت اجاره و عدم توافق بر تمدید) بتواند برای اجاره بهای جدید مبلغ بالاتری را پیشنهاد دهد و در صورت عدم توافق درخواست تخلیه کند. در واقع حق سرقفلی به مستأجر این امکان را می دهد که در صورت رعایت شروط قرارداد از منافع ملک بهره برداری کند اما این حق به معنای الزام موجر به ادامه اجاره با همان اجاره بهای قبلی پس از انقضای مدت نیست.

نقش مبلغ سرقفلی پرداختی در میزان اجاره بهای اولیه نیز حائز اهمیت است. غالباً در اماکنی که مستأجر مبلغ قابل توجهی تحت عنوان سرقفلی به موجر پرداخت کرده است اجاره بهای ماهیانه اولیه کمتر از نرخ های متعارف بازار تعیین می شود چرا که بخشی از ارزش استفاده از ملک در قالب سرقفلی پیشاپیش دریافت شده است. اما این موضوع بر امکان یا عدم امکان تعدیل بعدی اجاره بها تأثیری ندارد. به عبارت دیگر مبلغ سرقفلی پرداختی در حکم بهای اولیه حق انتفاع است و ربطی به تعدیل اجاره بهای مستمر در طول یا پس از اتمام مدت قرارداد در قانون 1376 ندارد. تنها راه قانونی برای تغییر اجاره بها در طول مدت قرارداد یا پس از آن همانطور که توضیح داده شد توافق صریح و کتبی طرفین یا تعیین اجرت المثل ایام تصرف پس از پایان مدت و عدم تمدید قرارداد است.

مراحل قانونی و مراجع صالح رسیدگی به دعاوی مرتبط

در مواجهه با اختلافات مربوط به اجاره بها در اماکن تجاری مشمول قانون 1376 شناخت مراجع صالح و مراحل قانونی طرح دعوا از اهمیت بالایی برخوردار است. این دعاوی می توانند شامل درخواست تخلیه مطالبه اجرت المثل ایام تصرف یا الزام به تنظیم قرارداد جدید (در صورت وجود شروط خاص قراردادی) باشند.

دادگاه صالح: شورای حل اختلاف یا دادگاه عمومی حقوقی؟

تعیین دادگاه صالح بستگی به «ارزش خواسته» و نوع دعوا دارد:

  • شورای حل اختلاف: صلاحیت رسیدگی به دعاوی مالی (مانند مطالبه اجاره بها یا اجرت المثل) را تا سقف معینی (که این سقف در فواصل زمانی مختلف توسط قوه قضائیه تعیین و ابلاغ می شود و در حال حاضر در بسیاری از نقاط کشور تا مبلغ 200 میلیون ریال یا 20 میلیون تومان است) بر عهده دارد. بنابراین اگر مبلغ مورد مطالبه اجرت المثل یا اجاره بهای معوقه در این حدود باشد دعوا باید در شورای حل اختلاف محل وقوع ملک طرح شود. همچنین دعاوی تخلیه اماکن تجاری و مسکونی که مشمول قانون 1376 هستند (به جز مواردی که سرقفلی در آنها انتقال یافته و نیاز به تعیین ارزش سرقفلی باشد) در صلاحیت شورای حل اختلاف است.
  • دادگاه عمومی حقوقی: در صورتی که ارزش خواسته (مبلغ اجاره بها یا اجرت المثل مورد مطالبه) از سقف صلاحیت شورای حل اختلاف فراتر رود مرجع صالح برای رسیدگی دادگاه عمومی حقوقی محل وقوع ملک خواهد بود. همچنین دعاوی پیچیده تر مانند الزام به تنظیم قرارداد (در صورت وجود شروط خاص و مبهم) فسخ قرارداد و هرگونه دعوایی که مستلزم بررسی ماهوی دقیق تر باشد و از صلاحیت شورای حل اختلاف خارج باشد در دادگاه عمومی حقوقی رسیدگی می شود. در دعاوی مربوط به سرقفلی نیز که غالباً با مبالغ بالایی همراه هستند و ماهیت غیرمالی نیز پیدا می کنند دادگاه عمومی حقوقی صالح به رسیدگی است.

نقش کارشناس رسمی دادگستری

کارشناس رسمی دادگستری نقش محوری در این دعاوی ایفا می کند. وظیفه اصلی کارشناس تعیین «اجرت المثل ایام تصرف» است. در صورتی که پس از پایان مدت قرارداد اجاره و عدم توافق بر تمدید مستأجر همچنان به تصرف ملک ادامه دهد موجر برای مطالبه اجرت المثل باید به کارشناس مراجعه کند. کارشناس با در نظر گرفتن تمامی عوامل مؤثر بر اجاره بها (مانند موقعیت مساحت نوع ملک امکانات و نرخ های روز بازار) مبلغ عادلانه اجرت المثل را تعیین می کند. همچنین در صورتی که در قرارداد شرط تعدیل اجاره بها با فرمول های خاص (مثلاً بر اساس نرخ تورم) پیش بینی شده باشد و طرفین بر سر نحوه محاسبه آن اختلاف پیدا کنند ممکن است دادگاه برای بررسی و تأیید اجرای صحیح شرط تعدیل موضوع را به کارشناس ارجاع دهد.

نحوه طرح دعوا

دعاوی مرتبط با اجاره اماکن تجاری مشمول قانون 1376 به شرح زیر مطرح می شوند:

  1. دادخواست تخلیه: در صورتی که مدت قرارداد اجاره به پایان رسیده باشد و مستأجر ملک را تخلیه نکند موجر می تواند با مراجعه به شورای حل اختلاف یا دادگاه (بسته به ارزش سرقفلی یا پیچیدگی پرونده) دادخواست تخلیه ملک را تقدیم کند. این نوع تخلیه فوری و بدون نیاز به پرداخت حق کسب و پیشه یا سرقفلی (به جز مواردی که سرقفلی از موجر خریداری شده و نیاز به استرداد آن باشد) انجام می شود.
  2. دادخواست مطالبه اجرت المثل: چنانچه پس از پایان مدت اجاره و عدم توافق بر تمدید مستأجر به تصرف خود ادامه دهد موجر می تواند دعوای مطالبه اجرت المثل ایام تصرف را مطرح کند. این دعوا پس از تعیین کارشناس و بر اساس نظر او به صدور حکم منجر خواهد شد.
  3. دادخواست الزام به تنظیم قرارداد (در صورت وجود شروط خاص): در مواردی که در قرارداد اجاره اولیه شروطی برای تمدید یا تنظیم قرارداد جدید با شرایط خاص (مثلاً با تعدیل اجاره بها بر اساس فرمول مشخص) پیش بینی شده باشد و یکی از طرفین از ایفای تعهد خود امتناع ورزد طرف دیگر می تواند دعوای الزام به تنظیم قرارداد جدید را مطرح نماید.

نمونه هایی از آراء دادگاه ها و نظریات مشورتی

برای ارائه دیدگاه عملی و قضایی آراء و نظریات مشورتی قوه قضائیه بسیار راهگشا هستند. برای مثال نظریه مشورتی شماره 7/1401/456 مورخ 18/10/1401 اداره حقوقی قوه قضائیه به صراحت بیان داشته است که در قراردادهای مشمول قانون روابط موجر و مستأجر 1376 تعدیل اجاره بها صرفاً نسبت به اماکن تجاری مشمول قانون روابط موجر و مستأجر 1356 و در محدوده ماده 4 اصلاحی این قانون قابل پذیرش است و در قراردادهای مشمول قانون 1376 موضوعاً منتفی است. این نظریه به خوبی عدم امکان تعدیل قضایی اجاره بها در قانون 1376 را تأیید می کند و بر لزوم توافق طرفین برای تغییر اجاره تأکید دارد.

عوامل مؤثر بر تعیین اجاره بها (در صورت امکان توافق یا تعیین اجرت المثل)

در شرایطی که امکان توافق بر سر اجاره بهای جدید یا لزوم تعیین اجرت المثل ایام تصرف (پس از پایان مدت قرارداد اجاره) مطرح می شود عوامل متعددی بر تعیین میزان اجاره بها یا اجرت المثل مؤثر هستند. این عوامل هم از سوی طرفین در مذاکرات و هم توسط کارشناس رسمی دادگستری در ارزیابی خود مورد توجه قرار می گیرند:

  1. وضعیت اقتصادی و نرخ تورم عمومی: بدون شک شرایط کلان اقتصادی کشور به ویژه نرخ تورم از مهم ترین عوامل تأثیرگذار است. افزایش نرخ تورم قدرت خرید پول را کاهش می دهد و موجر برای حفظ ارزش ملک خود تمایل به افزایش اجاره بها خواهد داشت. کارشناسان نیز این عامل را در محاسبات خود لحاظ می کنند.
  2. موقعیت و محل ملک: موقعیت جغرافیایی ملک دسترسی به خیابان های اصلی مراکز خرید وسایل حمل و نقل عمومی و قرار گرفتن در مناطق پرتردد تجاری تأثیر مستقیمی بر ارزش ملک و به تبع آن بر میزان اجاره بها دارد. ملک در منطقه تجاری گران قیمت اجاره بیشتری خواهد داشت.
  3. نوع ملک و کاربری آن: نوع ملک (مغازه دفتر کار انبار) و کاربری مجاز آن (مثلاً فروشگاه پوشاک رستوران آرایشگاه) نیز در تعیین اجاره بها مهم است. برخی کاربری ها ارزش اجاره ای بالاتری دارند.
  4. وضعیت فیزیکی ملک و امکانات آن: نوساز بودن یا قدیمی بودن ملک میزان بازسازی های انجام شده وجود امکاناتی نظیر پارکینگ آسانسور سیستم های گرمایشی و سرمایشی مدرن انشعابات کافی امنیت نمای ظاهری و کیفیت ساخت همگی در تعیین اجاره بها نقش دارند.
  5. متراژ و ابعاد ملک: مساحت و ابعاد ملک به ویژه عمق و بر مغازه از عوامل کلیدی است. هرچه متراژ و ابعاد متناسب تر با کاربری تجاری باشد ارزش اجاره ای آن بیشتر خواهد بود.
  6. نرخ های رایج اجاره در بازار منطقه: یکی از مهمترین معیارهایی که هم در توافقات طرفین و هم در ارزیابی کارشناسان مدنظر قرار می گیرد نرخ های متعارف اجاره برای املاک مشابه در همان منطقه یا مناطق هم جوار است. این نرخ ها به عنوان یک معیار مقایسه ای و مبنایی برای تعیین اجاره بهای عادلانه عمل می کنند.
  7. مدت زمان باقی مانده از قرارداد (در صورت توافق برای تعدیل در حین قرارداد): اگر توافق برای تعدیل در طول مدت قرارداد باشد مدت زمان باقی مانده نیز می تواند در میزان تعدیل تأثیرگذار باشد هرچند کمتر شایع است.

در مجموع تمامی این عوامل به صورت ترکیبی و با در نظر گرفتن وزن هر یک در تعیین اجاره بها یا اجرت المثل ایام تصرف نقش دارند و کارشناسان دادگستری نیز با تکیه بر دانش و تجربه خود و با بررسی میدانی این فاکتورها را در نظر می گیرند.

راهکارهای پیشگیری از اختلافات و نقش وکیل متخصص

در حوزه روابط موجر و مستأجر به ویژه در مورد اماکن تجاری و مسائل مربوط به تعدیل اجاره بها پیشگیری همواره بهتر از درمان است. بسیاری از اختلافات حقوقی ریشه در ابهامات و کاستی های قراردادهای اولیه یا عدم آگاهی از موازین قانونی دارند. از این رو اتخاذ راهکارهای پیشگیرانه و بهره مندی از مشاوره حقوقی تخصصی می تواند از بروز دعاوی پرهزینه و زمان بر جلوگیری کند.

اهمیت تنظیم قرارداد اجاره جامع و دقیق با پیش بینی تمامی شرایط

تنظیم یک قرارداد اجاره جامع و دقیق اولین و مهم ترین گام در پیشگیری از اختلافات است. با توجه به اصل حاکمیت اراده در قانون 1376 آنچه در قرارداد ذکر می شود برای طرفین لازم الاجرا خواهد بود. بنابراین لازم است در هنگام نگارش قرارداد تمامی شرایط و احتمالات آینده پیش بینی شود. به خصوص در مورد تعدیل اجاره بها توصیه می شود که طرفین به صراحت و با وضوح کامل شرایط مربوط به افزایش یا کاهش اجاره بها را در قرارداد درج کنند. این شروط باید شامل موارد زیر باشد:

  • زمان بندی تعدیل: مثلاً هر سال هر دو سال یا پس از انقضای مدت خاصی.
  • معیار تعدیل: تعیین دقیق شاخص (مانند نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی یا مرکز آمار) درصد ثابت افزایش یا فرمول مشخصی که ابهام برانگیز نباشد.
  • نحوه ابلاغ و توافق: مکانیزم ابلاغ درخواست تعدیل و مهلت زمانی برای توافق یا اعتراض.

پیش بینی این موارد در قرارداد از ارجاع موضوع به دادگاه و تعیین اجرت المثل به صورت قضایی جلوگیری کرده و اختلافات احتمالی را به حداقل می رساند.

ضرورت مشاوره حقوقی قبل از انعقاد قرارداد و در زمان بروز اختلاف

توصیه اکید می شود که قبل از انعقاد هرگونه قرارداد اجاره به خصوص برای اماکن تجاری که ارزش مالی و حقوقی بالایی دارند با یک وکیل متخصص ملکی و حقوقی مشاوره شود. وکیل می تواند با بررسی تمامی جوانب قرارداد حقوق و تکالیف هر یک از طرفین را به روشنی توضیح داده و از درج شروط مبهم یا نامنصفانه جلوگیری کند. همچنین در صورت بروز هرگونه اختلاف حتی قبل از طرح دعوا در مراجع قضایی مشاوره با وکیل می تواند به حل و فصل مسالمت آمیز موضوع از طریق مذاکره و یافتن راهکارهای حقوقی کمک کند.

کمک وکیل در مذاکره با طرف مقابل

وکیل متخصص نه تنها در نگارش قرارداد و طرح دعاوی حقوقی بلکه در مرحله مذاکره نیز می تواند بسیار کارساز باشد. در بسیاری از موارد طرفین یک قرارداد به دلیل عدم آگاهی از حقوق خود یا عدم مهارت در مذاکره به نتایجی می رسند که به ضررشان است. وکیل با شناخت کامل قوانین و رویه های قضایی می تواند در مذاکرات مربوط به تمدید قرارداد افزایش اجاره بها یا تعیین اجرت المثل ایام تصرف از منافع موکل خود دفاع کرده و بهترین نتیجه را برای او رقم بزند. حضور وکیل در مذاکرات به طرف مقابل نیز این پیام را می دهد که موضوع جدی گرفته شده و مستأجر یا موجر به دنبال احقاق کامل حقوق خود است.

نحوه طرح و پیگیری صحیح دعاوی مرتبط

در صورتی که اختلافات به مرحله طرح دعوا در مراجع قضایی برسد نقش وکیل برجسته تر می شود. وکیل متخصص می تواند:

  • تشخیص مرجع صالح: با توجه به ارزش خواسته و نوع دعوا بهترین مرجع (شورای حل اختلاف یا دادگاه عمومی حقوقی) را تشخیص دهد.
  • تنظیم دادخواست: دادخواست های حقوقی را با رعایت تمامی موازین شکلی و ماهوی تنظیم کند تا از رد شدن دادخواست و طولانی شدن فرآیند دادرسی جلوگیری شود.
  • پیگیری مراحل دادرسی: مراحل مختلف دادرسی از جمله حضور در جلسات دادگاه دفاع از حقوق موکل در برابر قاضی و کارشناس ارائه لوایح دفاعیه مستدل و جمع آوری مدارک و مستندات لازم را به نحو احسن انجام دهد.
  • اعتراض به نظر کارشناس: در صورت لزوم و در صورتی که نظر کارشناس رسمی دادگستری منطبق با واقعیت نباشد به آن اعتراض کرده و درخواست ارجاع به هیئت کارشناسان را مطرح کند.

به طور خلاصه برای جلوگیری از پیچیدگی های حقوقی و اطمینان از رعایت حقوق قانونی توصیه می شود که در تمامی مراحل مربوط به قراردادهای اجاره اماکن تجاری از مشاوره و همراهی یک وکیل متخصص و باتجربه بهره مند شوید.

نتیجه گیری

موضوع تعدیل اجاره بها در قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1376 یکی از مهم ترین و چالش برانگیزترین مسائل حقوقی در حوزه اماکن تجاری است. همانطور که در این مقاله به تفصیل بررسی شد تفاوت بنیادی این قانون با قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1356 به ویژه در رویکرد آن نسبت به امکان تعدیل قضایی اجاره بها از اهمیت حیاتی برخوردار است.

خلاصه ی مهم ترین نکات این است که برخلاف قانون 1356 که به دادگاه ها اجازه می داد اجاره بها را تعدیل کنند در قانون 1376 اصل بر «عدم امکان تعدیل اجاره بها توسط دادگاه» است. این بدان معناست که مبلغ اجاره تعیین شده در قرارداد تا پایان مدت اجاره لازم الاجرا است و هیچ یک از طرفین نمی تواند به صورت یک طرفه و از طریق دادگاه خواستار تغییر آن شود. تنها استثنائات و شرایطی که امکان تغییر مبلغ پرداختی را فراهم می آورند عبارتند از:

  1. توافق صریح طرفین در قرارداد: پیش بینی بندهای شفاف و دقیق برای تعدیل اجاره بها (بر اساس نرخ تورم درصد ثابت یا هر فرمول توافقی دیگر) در متن قرارداد اولیه یا الحاقیه های بعدی.
  2. مطالبه اجرت المثل ایام تصرف: در صورتی که پس از انقضای مدت قرارداد اجاره و عدم توافق بر تمدید مستأجر همچنان به تصرف ملک ادامه دهد موجر می تواند با طرح دعوا خواستار تعیین و دریافت اجرت المثل ایام تصرف از سوی کارشناس رسمی دادگستری شود که این مبلغ ماهیت متفاوتی از تعدیل اجاره بها دارد.

مفهوم سرقفلی در قانون 1376 نیز که ماهیتی قراردادی دارد مانع از حق موجر برای درخواست تخلیه پس از پایان مدت و در صورت عدم توافق بر اجاره بهای جدید نمی شود. عوامل متعددی نظیر وضعیت اقتصادی موقعیت ملک کاربری و امکانات آن و نرخ های رایج بازار می توانند در توافقات طرفین برای تعیین اجاره بهای جدید یا در محاسبه اجرت المثل توسط کارشناس مؤثر باشند.

در نهایت برای پیشگیری از بروز اختلافات حقوقی پیچیده و حفظ حقوق قانونی تأکید بر لزوم «آگاهی کامل از حقوق و تکالیف» هر دو طرف قرارداد و «اهمیت مشاوره حقوقی تخصصی» قبل از انعقاد قرارداد و در زمان بروز هرگونه اختلاف امری ضروری است. تنظیم دقیق قرارداد مشارکت در مذاکرات با حضور وکیل و پیگیری صحیح دعاوی در مراجع صالح می تواند نقش حیاتی در حل و فصل عادلانه و مؤثر مسائل ایفا کند و از تحمیل هزینه های گزاف و اتلاف وقت جلوگیری نماید.